با روش‌های تســـــت‌زنی به خوشبختی نمی‌رســـیم!

وحید قرایی - مهسا حقانیت
وحید قرایی - مهسا حقانیت
با روش‌های تســـــت‌زنی به خوشبختی نمی‌رســـیم!

ماندانا نظامی، دکترای روانشناسی تربیتی در گفت‌وگو با سرمشق از نقشه راهی می‌گوید که می‌تواند جامعه‌ای پرسشگر و مطالبه جو به وجود آورد

***

همیشه یک موضوع مهم برایم این بوده است که چگونه خانواده‌های ما می‌توانند نسل مطالبه گر، منتقد و پرسشگری تحویل جامعه بدهند. جامعه‌ای که این روزها بیش از همیشه به این پرسشگری و مطالبه گری احتیاج دارد تا کسانی که به هر طریقی پا به مناصب اجرایی و تقنینی و قضایی می‌گذارند با آن‌چنان شهروندان منتقد و پرسشگر و مطالبه جویی مواجه باشند که نتوانند پا به بیراهه بگذارند و کشور را از مسیر عدالت و توسعه و رفاه و پیشرفت خارج سازند. اساساً زمانی که جامعه مطالبه گر حقوق خود نباشد و صرفاً ناظری بدون تحرک و صدا در برابر تصمیمات بالادستی باشد احتمال بروز انحراف و خودکامگی در تصمیم‌گیری‌ها نیز افزایش می‌یابد و دود این روند به چشم همه مردم و حتی نسل‌های بعدی مردمان امروز خواهد رفت. گفت‌وگو با ماندانا نظامی دکترای روانشناسی تربیتی و کارشناس مشاور آموزش و پرورش و بهزیستی برای پرداختن به ریشه‌ها بود. ریشه‌هایی که در خانواده‌ها و مدارس قابل‌بررسی و مشاهده است و نادیده گرفتن اهمیت پرداختن به این ریشه‌ها تیشه به ریشه آینده این مرز و بوم زدن است. در این گفت‌وگو به این موضوع پرداختیم که نقش خانواده‌ها و مدارس در تربیت و آموزش نسلی پرسشگر و مطالبه جو چیست و چه کاستی‌هایی وجود دارد...

به‌عنوان اولین سؤال می‌خواستم بدانم برای داشتن جامعه‌ای پویا و مطالبه گر که می‌خواهد تغییرات مثبتی برای آینده به وجود آورد از چه نقطه‌ای باید آغازکنیم؟

بحثی که در این شماره می‌خواهید به آن بپردازید، بحث بسیار مهمی است. من فکر می‌کنم، روانشناسان، جامعه‌شناسان، روزنامه‌نگاران، حقوقدانان و همه افرادی که در عرصه فرهنگی و اجتماعی فعالیت می‌کنند تلاششان اصلاح جامعه است. می‌خواهند جامعه‌ای را که در آن زندگی می‌کنند را به سهم خودشان به‌جای بهتری برای زندگی تبدیل کنند اما نکته اساسی این است که اگرچه ما نمی‌توانیم دنیا را با یک تغییر بزرگ عوض کنیم اما اگر هرکسی به سهم خودش وظیفه‌اش را در قبال جامعه انجام دهد به‌هرحال می‌تواند تغییرات مثبت هرچند کوچکی ایجاد کند. اگر تک‌تک واحدها و بخش‌ها کار خودشان را انجام دهند، کل تغییر می‌کند. در این میان هر وقت ما بخواهیم جامعه را تغییر دهیم شک نکنید که باید از خودمان شروع کنیم.

به نظر شما این تغییرات فردی از کجا و چگونه شروع می‌شود و یا بهتر بگویم، قابل انجام است؟

وقتی خود من به فراوانی مشاوره‌هایم دقت می‌کنم و معضلاتی که افراد به خاطرشان به من به‌عنوان یک روانشناس و مشاور مراجعه می‌کنند و استرس‌ها، اضطراب‌ها و مشکلاتی که گریبان گیرشان شده است را بررسی می‌کنم می‌بینم همه این‌ها برمی‌گردد به کودکی آن‌ها و عملکردی بد تربیتی و پرورشی و عدم آموزش مهارت‌های زندگی. ما مهارت‌های ده‌گانه زندگی را داریم که اولین و مهم‌ترین مهارت، self-consciousness (خودآگاهی) است. اگر آدم‌ها وارد خودآگاهی شوند و خودشان را بشناسند و اگر به استقلال و فردیت برسند و نقاط ضعف و قوت خودشان را بشناسند و بعد وارد رابطه‌ها شوند که مستلزم یادگیری مهارت‌های ارتباطی است، خیلی از مشکلات و معضلات حل می‌شود. مهارت‌های بعدی شامل مهارت نه گفتن، حل مسئله و تصمیم‌گیری هست و همه این‌ها برمی‌گردد به اینکه ما آدم‌ها چقدر به خودشناسی وارد شویم و چه قدر ضرورت آموزش این مهارت‌ها را دربیابیم و بخواهیم یک زندگی بهتر با یکسری آموزه‌ها داشته باشیم و این برمی‌گردد به آموزش‌پذیر بودن آدم که چقدر انتقادپذیریم، چقدر می‌توانیم خودمان را بشناسیم و چقدر یاد بگیریم. یک انسان وقتی بزرگ شد، می‌تواند اصلاح رفتار کند، معضلات و مشکلات رفتاری‌اش را با مشاوره و مشورت و صبوری و یادگیری تکنیک‌های اصلاح رفتار برطرف کند، اما بهترین حالت برای فرد این است که از کودکی در یک خانواده‌ای بزرگ شده باشد که مراقبانش روش‌های تربیتی صحیح را اعمال کرده باشند. همه آیتم‌هایی که ما برای یک زندگی مرفه از نظر روحی که راحت باشیم و رفاه روانی و آرامش داشته باشیم، برمی‌گردد به اینکه در خودپنداره‌مان و در خزانه رفتاری‌مان در هنگام کودکی و در خانواده چه چیزی شکل گرفته و ملکه ذهنمان شده است. اگر والدین مهارت‌های فرزندپروری را بلد باشند، سبک‌ها را بدانند، نظرهای پژوهشگران را مطالعه کنند، با متخصصان این امر مشورت کنند، خیلی بهتر از این است که به هر روشی خودشان فکر می‌کنند درست است، رفتار کنند و بعد که بچه‌های‌شان به سن بلوغ می‌رسند، به مراکز مشاوره بیایند و بگویند ما این رفتارش را دوست نداریم، آن رفتارش دچار معضل شده است و نمی‌تواند ارتباط برقرار کند، قدرت نه گفتن ندارد، سیگار دستش داده‌اند و به راه بد کشاندنش و انگشت اشاره‌شان به سمت دیگر افراد جامعه باشد. هر فردی به سهم خودش باید مهارت‌ها را یاد بگیرد، یا حداقل خودش را بشناسد تا به آدم‌های دیگر آسیب نزند پس هر کس باید از خودش شروع کند.

***

عکس: محمدهادی جلال‌پور

***

ادامۀ این مطلب را در شماره ۵۹ ماهنامه سرمشق مطالعه فرمایید

پیش‌داوری یا مطالــــبه‌گری؟

زینب جهان‌بیگی
زینب جهان‌بیگی

شروع مطلب را با داستانی که به احتمال زیاد شنیده باشید شروع می‌کنم: شخصی وسیله‌ای الکتریکی‌اش را برای تعمیر، پیش تعمیر‌کار می‌برد. تعمیرکار متوجه می‌شود وسیله موردنظر ایراد خاصی ندارد و تنها با بستن پیچ، بدون آنکه هزینه‌ای از شخص دریافت کند، آن را تحویل می‌دهد. شخص، رفتار تعمیرکار را ناشی از مهربانی می‌داند و بجای پول جعبه‌ای شیرینی به تعمیرکار می‌بخشد و از او خواهد می‌کند همیشه خوب و مهربان بماند!

با یک‌بار خواندن این داستان احساسات سطحی ما طغیان می‌کند. به‌طوری‌که ما هم رفتار تعمیر‌کار را ناشی از مهربانی و خوبی او خواهیم دانست و به او برچسب مهربانی می‌زنیم؛ اما اگر با واکاوی بهتری داستان را بخوانیم، متوجه خواهیم شد چنین رفتاری نه از در خوبی یا مهربانی که مسئولیت شغلی فرد را می‌رساند. مسئولیت‌پذیری شغلی ارتباطی با مهربان بودن یا نبودن اشخاص ندارد. وقتی شاغل می‌شویم یا در مقام اجتماعی قرار می‌گیریم مسئولیت ما نسبت به مال و جان دیگران اهمیت ویژه‌ای دارد.‌ هر شخص می‌تواند رفتار مهربان و خنده‌رویی را در حین خدمت نداشته باشد اما مسئولیت خود را به‌خوبی ایفا کند. بُعد نهایی داستان مرد تعمیر‌کار آفت نیز به‌حساب می‌آید زیرا ما دچار پیش‌داوری شده‌ایم و عدم مطالبه گری دقیقاً در این نقطه اتفاق می‌افتد. چه می‌شود که ما نمی‌توانیم به‌درستی مطالبه‌گر باشیم؟ استفاده از کلیدواژه‌های گذشت، مهربانی، تحمل‌پذیری و...چطور ما را نسبت به مطالبه‌گری بی‌حس می‌کند؟ رفتار صحیح مرد تعمیر‌کار چرا مهربانی قلمداد می‌شود و مطالبه کردن کار صحیح و مسئولیت‌پذیری از دیگران را در سطح مهربانی کاهش داده است؟

حال همین کلیدواژه‌ها را به مردم استانم گره می‌زنم. واژه‌هایی که در گذر زمان پیوند ناگسستنی با مردم کرمان زده‌اند. چنانکه به ما دیار کریمان نیز گفته می‌شود. کریم بودن در بطن خود گذشت، بخشندگی و مروت را می‌رساند. ویژگی‌های خوبی که با استفاده بی‌رویه از آن نه‌تنها کارآمدی خود را از دست خواهند داد که ما را در مطالبه‌گری واقعی کند‌تر می‌کنند. در واقع عدم شناخت استفاده صحیح کلمات و واژه‌ها ما را از مسیر مطالبه‌گری دور می‌کند. اگر اجازه دهیم سایرین به بهانه‌های مختلف در گذار زندگی تاریخی، اجتماعی و روانی‌مان پیوسته ما را کریم و مهربان خطاب کنند، تنها به دلایلی که خودشان دوست دارند از چنین برچسب‌هایی استفاده شود‌ پیش‌داوری‌های ظاهری و سرپوشی بر کردار حقیقی ما خواهد بود.

بخشی از رفتارهای اجتماعی هرکدام از ما که تلاش می‌کنیم چهره خوشایندی از خود بجا بگذاریم، مربوط به القا واژه‌هایی مانند مهربانی، خوبی و انسان کامل بودن است. ما در اغلب عرصه‌ها، تمایل داریم خود را ظاهراً کامل نشان دهیم و دیگران ما را پیش‌داوری کنند. به این معنا که تداعی واژه‌های خوب و مهربان را در آینه ما ببیند. مسئولیت در پرتو مهربانی ما گره بخورد و مخاطب ما به خیالش نرسد که وظایف ما نسبت به او مهربانی نیست، بلکه انجام کار صحیح است. چنین علاقه ناآگاهانه و بی‌رویه‌ای به این واژه‌ها تنها به ابتذال آن‌ها و بیراهه کشاندن مطالبه‌گری نیز می‌شود.

در کشور‌های توسعه‌یافته یا درحال توسعه آنچه در رأس هرم‌ خواسته‌ها قرار دارد، مطالبه‌گری اشخاص و مردم از دولت‌ها و نمایندگان خود نسبت به بهبود شرایط زندگی است. آن‌ها هیچ‌گاه مهربان بودن یا سلیقه‌های شخصی خود را در نماینده جستجو نمی‌کنند بلکه به دنبال کُنش‌های صحیح رفتاری نماینده در قبال جامعه هستند. نکته‌ای که در کشور ما به‌خصوص در استان کرمان، استانی که بیشترین مشارکت‌ها را در تجمعات رأی‌گیری، حمایت از نهاد‌های کشوری را دارد تقریباً کم یا ناچیز است. این در حالی است که استان کرمان از حادثه‌خیزترین استان‌های کشور است اما پس از بحران‌ها هیچ نماینده‌ای از استان ما چندان خود را موظف به پاسخ‌گویی نمی‌داند. از زلزله بم تا سیل‌های کوچک و بزرگی که در فصل‌های مختلف زمین‌های مسکونی را زیر و رو می‌کند نه‌تنها مطالبه شایسته‌ای صورت نگرفته که هیچ پاسخ عمومی و اجتماعی نیز به مردم داده نشده است. به نظر می‌رسد مسئولین استان، کرامت و صبر عموم مردم استان را بی‌اندازه تصور می‌کنند. مردمی که در تاریخ خود به‌طور مشخص حمایت‌های بی‌دریغ را سرلوحه رفتارهای اجتماعی خود قرار داده‌اند بدون آنکه هیچ‌کدام با یکدیگر قرار قبلی گذاشته باشند. حال باید در نظر بگیریم، مسئول یا نماینده‌ای که به خیال خود مردم را با گذشت و فداکار و مهربان تلقی کند در صورت مطالبه‌گری اشخاص او نیز به اشتباه می‌افتد و خواسته آن‌ها را اغتشاش و ویرانگری و ناسپاسی می‌داند؛ بنابراین به مقابله با آن‌ها توسط نیرو‌های رسمی کشور دست می‌زند. سپس گروه‌های مختلف در رهگذر همین اوضاع برچسب‌های دیگری را به ویژگی‌های افراد خواهند چسباند. به‌طور مثال در واقعه آمدن لطفعلی‌خان زند به کرمان بیشترین حمایت از جانب مردم کرمان شامل این شاه زند شده است اما پس از خونریزی و کشتار مردم توسط شاه بر تخت نشسته قاجار، ماجرا هیچ جهت‌گیری مطالبه‌گرایانه ندارد. مورخان تنها به مهربانی و کریم بودن کرمانیان اشاره کردند و صدای آن‌ها در پس تاریخ خاموش مانده است. در بسیاری موارد دیگر نیز چنین مسائلی بوده است. ماجرای رفتن چند نماینده از کرمان به پایتخت و مورد تمسخر قرار گرفتن آن‌ها به خاطر لهجه نیز ماجرایی است که حتی در این روزگار هم پیوسته تکرار می‌شود‌؛ اما اغلب ما کرمانی‌ها به خاطر همان برچسب‌ها و مهربانی‌هایی که از طریق الفاظ نثارمان شده است کمتر به دنبال مطالبه‌ای جدی در این خصوص بوده‌ایم. این در حالی است که در به‌روزترین خبر‌ها می‌خوانیم جوامع دیگر مسائل قدیم را نیز مطالبه گری می‌کنند و درباره اشتباهات آن دوره به نیابت از گذشتگان درصدد عذرخواهی برمی‌آیند. (مانند عذر‌خواهی از سوزاندن زنان و جادوگران یا رفتار‌های کلیسا با عوام) واضح است که گذر تاریخ را دستمایه کلمات ظاهری قرار نمی‌دهند تا آیندگان راه را از بیراهه‌ها تشخیص دهند.

حال باید متوجه شویم که از مهم‌ترین مؤلفه‌های مطالبه‌گر بودن ابتدا آگاه شدن از مبنای عمیق آن است؛ زیرا نه‌تنها از وظایف اجتماعی ماست بلکه پاسخی به آیندگان در قبال آنچه در زمانه خودمان رخ داده است نیز به شمار می‌آید. مطالبه موضوعی برای امروز نیست. کُنش اجتماعی سازنده‌ای است که برای تمام نسل‌هاست. چیزی فراتر از هیاهو، اغتشاش و شکایت که در صورت آگاهی از آن افراد خواهند دانست، نه‌تنها روند پرهیاهویی ندارد، بلکه به صورت گفت‌وگو‌‌های دوجانبه پیش می‌رود.

همچنین هر فرد جامعه شناخت درستی از کلمات و واژه‌ها را داشته باشد. دانش به‌کارگیری کلمات از کلیدی‌ترین مسائل یک کشور در حال توسعه است. نقش معلمان و کارگروه‌های دستور زبان برای این منظور باید ارج نهاده شود. در حالی که پابه‌پای این آموزش، حقوق مطالبه‌گر بودن افراد به آن‌ها نیز آموزش داده شود. در سال‌های اخیر به علوم انسانی مخصوصاً در بخش آموزش و پرورش و مدارس انتقاد‌هایی وارد شده است. بخش عمده این انتقاد‌ها برای ناکافی بودن کتاب‌های فارسی و نگارش است. درک ضرورت آموزش صحیح کلمات و استفاده به‌جا از آن‌ها نیز از دیگر انتقادهایی است که باید به آن ورود کرد؛ زیرا نه‌تنها این موضوع یک مطالبه است بلکه شروعی برای آگاهی نسل‌های بعدی نسبت به جامعه خود است.

تشخیص مطالبه‌گری از اغتشاش تنها به مردم برنمی‌گردد. از نمایندگان تا پایین‌ترین بخش‌های خدمت‌رسانی به مردم باید متوجه رفتار مطالبه‌گرانه آن‌ها باشند. بهتر است بگوییم حتی آموزش داده شوند و خود را با دانش ارتباطات جهانی و مردمی به‌روز کنند تا پاسخ‌گویی به آن‌ها را علاوه بر آنکه به صحیح‌ترین شکل ممکن انجام دهند، برچسب‌های خوب و بد را به مردم نسبت ندهند. شاید آموزش ارتباطات جمعی از مهم‌ترین بخش‌های مطالبه‌گری باشد.

این سخنان برای کوباندن یا قبح کردن رفتارها نبوده است. بلکه تلاش کوچکی برای استفاده بجا از رفتارها و واژه‌هاست. انتقادی بر خودمان که شناخت قانون و حقوق خودمان را عقب می‌اندازیم و به‌جای مسیر درست مطالبه‌گری، به شکایت‌های سطحی یا بدون پیشرفت تن می‌دهیم و در نهایت از همان برچسب‌های مهربانی و گذشت استفاده می‌کنیم تا مطالبه‌گری را خاموش کنیم. اگر ارائه صحیح خدمت از سوی هر صنف، دستگاه و شخص اگر ناقص باشد یا به همان صورت مثال مرد تعمیر‌کار پیش برود و مهربانی تلقی شود، پیش‌داوری‌ها، توقعات آنی و گذار مبنی بر کریم بودن و رفعت به‌جای مطالبه‌گری در پیش رویمان خواهد بود.

فصل مطالــبه‌گری

مهدی شاه‌محمدی
مهدی شاه‌محمدی

مطالبه و مطالبه‌گری کلیدواژه‌ای که این‌روزها به‌وفور در افواه عموم در حال تکرار است. در مقیاس کشوری ضرورت آن بیش از پیش احساس می‌شود. در پهنه کرمان دوست‌داشتی نیز کمبود و نیاز به آن بسیارمحسوس است. در مورد مطالبه‌گری کرمانی‌ها در محاورات بسیار شنیده‌ایم .

آنچه در بین عموم جا افتاده است این است که اساساً مردم شریف کرمان بر سبیل مطالبه‌گری نبوده و در این راه قدمی بر نمی‌دارند. نمی‌دانم این گزاره صحیح است است یا خیر؟ اما فقر مطالبه‌گری در استان کرمان غیرقابل کتمان است.

در مقام ریشه‌یابی می‌بایست با نگاه جامعه‌شناختی و تاریخی به این موضوع پرداخته شود که از حوصله این نگاشته، خارج است. اما آنچه مسلم است، ضرورت طرحی نو در این حوزه احساس می‌شود و الا این انفعال و فقدان مطالبه‌گری اثرات سوء خود را خواهد داشت.

مطالبه‌گری در حوزه میراث فرهنگی، زیست‌محیطی و شهری از سر فصل‌هایی بوده که طی این سال‌ها مغفول مانده و این غفلت صدمات جبران‌ناپذیری داشته است. پدیده‌های کوه‌خواری، مرگ تدریجی بافت تاریخی و فقدان نمای بصری متناسب با شان کلان‌شهری چون کرمان در حوزه شهر سازی از نتایج این فقر مطالبه‌گری است.

کرمان سرزمین معادن ایران است؛ وضعیت معادن استان و صنایع جانبی آن همواره محل سؤال وابهام بوده است. در سایه سکوت سنگین حاکم در استان و انفعال آحاد و بعضاً تعارض منافع نهادهای نظارتی موضوع استحصال معادن و درآمدهای سنگین و هزینه کرد آن همواره محل ابهام بوده است و بیلان و شفافیتی که درخور باشد مشاهده نمی‌شود. لذا موضوعی که این روزها ضرورت ورود به آن درخور تاکید است، این حوزه‌های اقتصادی و فساد زا است؛ چراکه ثمرات این ورود صیانت از حقوق عامه است.

اساساً مطالبه‌گری سمت و سوی تصمیمات را مشخص و این تصمیمات را در اتاق‌های شیشه‌ای و در مرئی و منظر عموم قرار می‌دهد. در سایه این مطالبه‌گری حاشیه امنیتی برای مدیران باقی نمانده و به چالش کشیده شدن تصمیمات اثر قهری آن است.

هم‌سو با ترویج مطالبه‌گری آحاد، می‌بایست فرهنگ پاسخگویی مخاطبین آن نیز مورد نظر قرار گیرد والا به سختی به اهداف این مطالبه‌گری دست می‌یابیم و صعوبت بوجود آمده نقش مهمی در دلسردی مطالبه‌گر ایفا می‌کند.

به نظر می‌رسد حضور پررنگ سازمان‌های مردم‌نهاد (NGO) به فراخور اهداف خود نقش بسیار مهمی را در گسترش فرهنگ مطالبه‌گری ایفاء خواهد کرد و قطعاً موتور محرکه در حوزه مطالبه‌گری این تشکل‌ها خواهند بود.جالب‌توجه است که بنابر آمار سال گذشته، ۳۶۵ تشکل در استان کرمان ثبت و در حال فعالیت است که به نظر می‌رسد آمارقابل تاملی است؛ لیکن آنچه بایسته و شایسته بوده خروجی مطلوبی حاصل این تشکل‌ها در حوزه‌های مربوط ملاحظه نمی‌شود.

در اشاعه فرهنگ مطالبه‌گری استان، ابزار رسانه، بسیار مهم وقطعاً کاربرد وسیع آن به نحو صحیح، تعمیق این فرهنگ رقم خواهد خورد. می‌بایست حقوق و تکلیف آحاد را روشن وافراد را راغب به ورود به تاریک خانه‌ها نمود؛ ورودی که توام با روشنگری باشد شفافیت را به همراه خواهد آورد.

صدالبته شروع این مطالبه‌گری را باید ازنظام آموزشی دانست و سرفصلی به این حوزه اختصاص داد تا این مفهوم در غربت نمانده و به اولویت افراد تبدیل شود در فرهنگ دینی نیز تاکید بر اینکه بی‌تفاوتی در آحاد مسلمین وجود نداشته باشد و در جریان امور قرار بگیرند یک وظیفه شرعی دانسته شده است. آنجا که امیرمومنان (ع) در خطبه ۳۴ خود درباره حقوق متقابل امام و امت می‌فرماید :«...حق من بر شما آن است که به پیمان وفادار باشید و اگر کاستی‌هایی می بینید در حضور مسوولان یادآور باشید ...» و این تکلیف به درستی نظارت همگانی یکایک آحاد را دلالت دارد؛ که خود در زمره اصول نظام اسلامی محسوب می‌شود ودر حقیقت مطالبه‌گری خود در ذیل این نظارت آحاد قرار می‌گیرد.

در اینکه در مطالبه‌گری چه حد و مرزی رعایت شود و ورود مطالبه‌گر تا چه حوزه‌ای مجاز و خط قرمز در چه مرزی است همواره ملاحظاتی وجود دارد و محتمل است در این مناقشه سوء استفاده هایی رقم بخورد.قطعاً ضروری است حمایت و مصونیت، نصیب مطالبه‌گران باشد؛ اوست که با نیت خیر اصلاح امور را مدنظر دارد؛ اصلاحی که پیشرفت را رقم می زند. مطالبه‌گری را نباید تهدید بلکه می‌بایست فرصت دانست وبه‌درستی از این فرصت بهرمند شد که تهدید انگاشتن این مطالبه‌گری و تحدید آن بی‌انگیزگی را رقم خواهد زد. آفت هر جامعه انفعال و بی‌انگیزگی خواهد بود و جامعه‌ای پویا خواهد بود که بتواند از ظرفیت این حوزه به نحو احسن استفاده کند. ولی قطعاً تا تثبیت این فرهنگ فرسنگ‌ها فاصله است ولی دیر یا زود این شروع پایان خوشی داشته وحاکمیت این فرهنگ مطالبه‌گری نتیجه محتوم است.